مسجد خیابان رودکی تهران (سلسبیل)

گفت‌وگو با حجت‌الاسلام والمسلمین حمید شیوایی امام جماعت مسجد پیرامون امام سجاد علیه السلام

گفت‌وگو با حجت‌الاسلام والمسلمین حمید شیوایی پیرامون امام سجاد علیه السلام

گفت‌وگو با حجت‌الاسلام والمسلمین حمید شیوایی پیرامون امام سجاد علیه السلام
در سالروز میلاد پربرکت امام چهارم در گفت‌وگویی با حجت‌الاسلام والمسلمین حمید شیوایی، با ابعاد مختلف زندگی امام زین‌العابدین(ع) آشنا می‌شویم.
پری‌چهرگان آسمانی در میلاد زینت بندگان، زیارت‌گر سرای حسینی گردیدند تا نغمه‌خوان سروش هدایت و تهنیت‌گوی مولودی باشند که طلایه‌دار نور و سرسلسله آفتاب بود؛ مولودی پاک که بر پیشانی بلندش مهر بندگی حق نشسته بود در دامان پر مهر سالار شهیدان نغمه‌ی حیات سر داد تا پدر برای او نامی نیکو برگزیند و حسین بن علی(ع)که در عشق به پدر، عاشقی شیفته و شیدایی دل سوخته بود، فرزند پاکش را به یمن شمیم دل‌انگیز و روح‌افزای امیر مؤمنان، «علی» نام نهاد تا احیاگر زلالی خاطرات پدرش باشد.
امام سجاد(ع) زینت عابدان و پیشوای بندگان پاک خداست که در مدت 57 سال زندگی مبارکشان در سخاوت، زهد، فتوت، رأفت، شجاعت، حلم، ابهت و شخصیت بی‌نظیر و زبانزد خاص و عام بوده‌اند.
در سالروز میلاد پربرکت امام چهارم در گفت‌وگویی با حجت‌الاسلام والمسلمین حمید شیوایی، با ابعاد مختلف زندگی امام زین‌العابدین(ع) آشنا می‌شویم:
لطفاً مختصری در خصوص زندگی امام سجاد(ع) از تولد تا دوران جوانی بفرمایید تا بیش‌تر با ایشان آشنا شویم؟
امام سجاد(ع) دومین فرزند از فرزندان پسر امام حسین(ع) هستند که بعد از حضرت علی‌اکبر، «علی اوسط» نامیده شده‌اند. بنا بر قول مشهور، مادر محترمه‌شان شهربانو، دختر یزدگرد سوم بوده که به خواست و رضایت قلبی پس از اسارت به عقد امام حسین(ع) درآمده‌اند.
امام سجاد(ع) در روز پنجم شعبان سال 38 هجری یا بنا بر روایتی در جمادی‌الثانی سال 36 هجری در مدینه متولد شده‌اند که با توجه به تاریخ‌های ذکر شده ایشان در زمان حیات امام علی(ع) تا زمان شهادتشان بین 2 یا 4 سال سن داشته‌اند.
امام سجاد(ع) در دوران نوزادی طعم تلخ بی‌مادری را می‌چشند و مادرشان را از دست می‌دهند و امام حسین(ع) ایشان را به دایه‌ای می‌سپارند. اما امام سجاد(ع) در کنار عموی بزرگوارشان، امام حسن مجتبی(ع) از ایشان هم کسب تجربه کرده و در محضر ایشان هم تربیت شده‌اند و پس از شهادت امام حسن مجتبی(ع) تربیت یافته‌ی دامان امام حسین(ع) بودند تا سن 22 یا 24 سالگی که به همراه پدر بزرگوار وارد کربلا شده و به تقدیر الهی فقط در آن برهه زمانی مصلحتی بیمار می‌شوند تا در مسیر کربلا به کوفه و شام از شر یزیدیان در امان باشند تا امامت و ولایت حفظ شود.
زندگی امام سجاد(ع) ویژگی‌های خاصی دارد؛ بعد سیاسی و تربیتی زندگی ایشان به عنوان ابعاد مهم و حیاتی در زندگی امام چهارم شیعیان قابل بررسی و تأمل است. لطفاً در خصوص بعد سیاسی زندگی ایشان توضیحاتی بفرمایید؟
امام سجاد(ع) یکی از پیام‌آوران نهضت امام حسین(ع) بودند که با حضور در کنار عمه مکرمه‌شان نقش مهمی را در زنده نگاه داشتن وقایع کربلا و انتقال آن به نسل‌های بعد ایفا کردند. زندگی ایشان می‌بایست برای همه‌ی ما الگو باشد. بخش مبارزه سیاسی زندگی امام سجاد(ع) از روز عاشورا آغاز می‌شود؛ زمانی که امام زین‌العابدین(ع) و خاندان عصمت و نبوت در اسارت وارد کوفه و مجلس ابن زیاد می‌شوند، امام سجاد(ع) با افشاگری‌ها و فصاحت و بلاغتی که در کلامشان نهفته است، در سخنرانی و خطبه‌هایی کوبنده چنان حکومت و اعمال ننگینشان را زیر سؤال می‌برند که ابن زیاد خشمگین و برآشفته شده، دستور قتل ایشان را صادر می‌کند که حضرت زینب(س) مانع انجام این جنایت می‌شوند. سپس در محل ورود اسرا به مجلس یزید- لعنه‌الله علیه- در شام، تاریخ همواره سخنرانی حماسی امام سجاد(ع) را به یاد دارد که یزید مجبور به اقرار به قتل امام حسین(ع) می‌شود اما برای حفظ آبروی خود و حکومت ننگینش آن را به گردن ابن زیاد می‌اندازد.
امام سجاد(ع) به عنوان یکی از پرچمداران مبارزه با یزیدیان و حامیان نهضت‌های خون‌خواهی امام حسین(ع) بعد از عاشورا همواره در حال مبارزه سیاسی بوده‌اند. واقعه‌ی حره در سال 62 هجری که در مدینه به وقوع می‌پیوند و عمال و سربازان فاسد یزید با هجوم به مدینه ده هزار نفر از مردم را به خاک و خون می‌کشانند که تاریخ گواهی می‌دهد هفتصد نفر از آن‌ها از بزرگان و صحابی رسول خدا بوده‌اند. در آن مقطع زمانی امام حامی و پشتیبان مردم بوده که چهارصد نفر برای حفظ جان به منزل ایشان پناه می‌برند.
هم‌چنین در دوران مبارزات زندگی سیاسی ایشان می‌توان به انقلاب توابین در سال 65 هجری و قیام مختار در سال66 که در کوفه آغاز شده بود، اشاره‌ای داشت که امام این نهضت‌ها را مورد تأیید قرار داده بودند زیرا با توجه به خفقان سیاسی حاکم بر جامعه، ایشان نمی‌توانستند فعالیت آزادانه سیاسی داشته باشند. بنابراین ایشان در طول 35 سال امامت خویش از هر فرصتی برای بیان مظلومیت خون امام حسین(ع) و خون‌های ریخته شده‌ی دیگر شهدا استفاده می‌کردند. حتی وقتی آب می‌نوشیدند، مردم با گریه‌ی ایشان در غم تشنه لب شهید شدن امام حسین(ع) و یارانش مواجه می‌شدند که تاریخ از امام سجاد(ع) به عنوان پنج نفر بکائیونی نام برده که با گریه سعی در یادآوری حوادث دردناک عاشورا داشته‌اند.
مهم‌ترین بخش زندگی امام سجاد(ع) را شاید بتوان در تعلیم و تربیتی که از ایشان در ادعیه و رساله‌شان به جای مانده است، جست‌وجو کرد. چه دلایلی باعث می‌شود که ایشان برای آگاه کردن اذهان عمومی و بیان ویژگی‌های ائمه معصومین(ع) از زبان دعا برای اهداف تربیتی اسلامی استفاده می‌کنند؟
مهم‌ترین بخش زندگی امام سجاد(ع) را می‌توان در آثار گران‌بهایی که در قالب دعا و مناجات در کتاب شریف صحیفه سجادیه به یادگار مانده است، مشاهده کرد. این کتاب شریف پس از قرآن و نهج‌البلاغه به «زبور آل محمد(ص)» معروف است که بیش از 54 دعا در زمینه‌های مختلف دارد که هم دعاست هم ابعاد سیاسی تربیتی و جنبه‌های آموزنده‌ی عرفانی فراوانی در این ادعیه مشاهده می‌شود. ستایش خداوند عزوجل، بحث‌های توحیدی و معرفتی و درود و صلوات بر پیامبر و خاندانش در این کتاب با اهداف تربیتی اسلامی گنجانده شده است که امام سجاد(ع) با ظرافت مدبرانه‌ای در آن خفقان امنیتی و سیاسی به توصیف ویژگی‌های اهل بیت پرداخته‌اند تا مسلمانان آن دوره و دوره‌های بعد را با اهل بیت و ائمه(ع) آشنا کنند.
حتی امام سجاد(ع) مرزداران را فراموش نکرده و مخاطب قرار داده است. با توجه به این‌که مرزداران آن زمان سربازان بنی‌امیه بوده‌اند اما امام(ع) به خاطر حفظ کیان اسلامی از دستبرد دشمنان اسلام مرزداران را مورد تفقد خود قرار داده‌اند.
پناه بردن به خداوند از شر شیطان رجیم و وسوسه‌هایش، توجه به احترام به پدر و مادر و موارد دیگر که به قول مقام معظم رهبری اگر این ادعیه را قطعه قطعه کنیم، تمامی این دعاها هر کدام در قالب حدیث و روایت نقل شده‌اند.
بنابراین وظیفه‌ی همه‌ی ما آشنا شدن با این کتاب شریف است؛ حتی در منابع علمی و دانشگاهایمان و رسانه‌ها تا بتوانیم با شناساندن و آموزش عمومی مردم را با تعلیمات امام سجاد(ع) آشنا کنیم.
امام سجاد(ع) رساله‌ای دارند به نام رساله حقوق؛ ویژگی‌های این رساله چیست؟
رساله حقوق را امام سجاد(ع) برای یکی از یارانشان نوشته‌اند که حقوق یک انسان را در زندگی متذکر شوند. ایشان در این رساله 50 حق را برای یک انسان برشمرده‌اند از حق خداوند تبارک و تعالی بر انسان که حضرت آن را بزرگ‌ترین حق دانسته تا حق اعضا و جوارح بدن بر انسان و حق والدین بر فرزندان و بالعکس، حق نصیحت کننده و مشورت دهنده، حق نصیحت خواهنده، حق همسایه و همه‌ی حقوقی که یک انسان در زندگی فردی و اجتماعی خود به آن نیازمند است.
متأسفانه این حقوق و موارد مطرح شده از سوی امام معصوم مورد غفلت مسلمانان واقع شده و اگر هر جامعه‌ای حتی جامعه غیر اسلامی یکایک این حقوق را در نظر گرفته و کاربردی نماید، یقیناً زندگی فردی و اجتماعی بهتری برای همگان به وجود می‌آید.
دعای صلوات شعبانیه، دعای ابوحمزه ثمالی و مناجات خمس عشر نیز از ادعیه‌های وارد شده از سوی حضرت زین‌العابدین(ع) است که امیداور هستم با توجه به هر یک از یادگارهای ارزشمند به جا مانده از معصومین بتوانیم برای دنیای خود و آخرتمان توشه‌ای نیکو برداریم و همواره در راه شناخت هر چه بیش‌تر خاندان نبوت گام برداریم.


:: برچسب‌ها: گفت‌وگو با حجت‌الاسلام والمسلمین حمید شیوایی پیرامون امام سجاد علیه السلام, مسجد حجت ابن الحسن ,
نویسنده : حمید داودی راد
تاریخ : چهار شنبه 14 خرداد 1393

سوم خرداد سالروز فتح خرمشهر مبارک باد
خرمشهر را خدا آزاد کرد 
                                                        امام خمینی(ره)
 
 
سوم خردادسالروز فتح خرمشهر گرامی باد 
سوم خرداد روز فتح خرمشهربهار سال ۱۳۶۱ شور دل انگیز داشت. آن روزها عاشقان آوارگان دشت خون و صحرای جنون بودند و در خرابات جبهه‌ها و در سنگرها در میان لاله‌ها آشیان داشتند. آن ایام ما پیری داشتیم كه عاشقان پروانه‌وار گرد وجودش در طواف بودند و با اشارتش خود را به آتش می‌سوختند.
دومین روز بهار عملیات پیروزمندانه مدافعان حق و دین بنام فتح المبین آغاز شد. این رزم بی امان و دلاورانه یك هفته ادامه داشت، با نثار خون شجاعان سپاه اسلام پیروزیهای بزرگی برای كشور و میهن به ارمغان آورد. بخشهای زیادی از سرزمین دلاور خیز ما از چنگال دشمنان متجاوز آزاد شد و عده زیادی از نیروهای دشمن نابود شدند و هزاران تن از آنان به اسارت درآمدند.
سلاحهای سبك و سنگین و مهمات انبوهی همراه با تجهیزات و ادوات مختلف به غنیمت رزمندگان اسلام درآمد.
پیر جماران در پیامی فرمود: «من از دور بر دست و بازوی شما رزمندگان اسلام بوسه می‌زنم و بر این بوسه افتخار می‌كنم» و ارادتمندان آن پیر صفا دل در پاسخ با احساسات صادقانه او عاشقانه گریستند. دامنه تجاوز دشمن به خاك پاك میهن ما بسیار گسترده بود و با وجود پیروزیهای غرور آفرین فتح المبین هنوز بخشهای زیادی از سرزمین ما و شهر خرمشهر در اشغال متجاوزان بود و پیوسته این ندا بر لبها و در عمق دلها جاری بود «خیز ای رزمنده شیر خانه از دشمن بگیر»
اینك دلاور مردان سپاه اسلام تصمیم به آزاد سازی بخشهای دیگری از سرزمین اسلامی‌مان را گرفته بودند.
وقتی قرار بود در جبهه‌ها عملیاتی آغاز شود از طریق سپاه و بسیج نیروهای مردمی را برای حضور در جبهه‌ها و پشتیبانی جنگ آگاه می‌كردند. آن روزها خدمتگذار كوچك ایتام و محرومین در بویر احمد بودم و در كمیته امداد امام خمینی یاسوج خدمتگذاری می‌كردم. برای عزیز و شهیدم حجت الاسلام شیخ عبدالله ثمینی (ره) مرا به جلسه‌ای در سپاه دعوت كرد تا آنجا كه بخاطر دارم در آن جلسه نماینده‌ای از قرارگاه و منطقه عملیاتی حضور داشت. موضوع جلسه بسیج نیروهای مردمی برای حضور در جبهه و ارسال و جمع آوری كمك‌های مردمی به جبهه‌ها بود.
قرار بود ستاد كمك رسانی به جبهه‌ها مستقر در مسجد صاحب الزمان (ع) یاسوج فعالتر شود و تبلیغات برای بسیج مردمی و حضور عشایر سلحشور در جبهه گسترده‌تر شود.
از آن پس وقت بیشتری را صرف تبلیغات و سخنرانیهای حماسی جهت حضور یافتن رزمندگان دلیر عشایر در جبهه داشتیم.
صحنه‌های زیبایی از حماسه حضور دلاوران در تاریخ جنگ و انقلاب شكل می‌گرفت. در میان رزمندگان دلیر و شهیدان كهكیلویه و بویر احمد همه گروههای سنی وجود داشتند از جوانان رشید و سلحشور عشایر گرفته تا نوجوانان كم سن و سال و پیران روشن ضمیر و عارفی همچون شهید سید قربان حسینی، اینان با هر فراخوانی آماده حضور بودند.
حضور دلاورانه از یكسو و كمك‌های صادقانه و سخاوتمندانه‌ آنان به جبهه‌ كه گاه علیرغم نیاز خودشان ایثار می‌كردند از سوی دیگر موجی از احساسات پاك و همدلی و صفا را در میان مردم برانگیخته بود. در چشمان هر مرد و زن و كودك و پیر و جوان این سامان برق امید می‌درخشید. آن روزها زنان پاكدل روستاها برای رزمندگان اسلام نان محلی تیری می‌پختند. این صحنه‌های ایثار و شكوه برایم فراموش ناشدنی هستند اما دو صحنه برایم آنقدر جالب و زیبا بود كه بی اختیار گریستم.
صحنه اول وقتی دانش آموز یتیمی كه ساكن یكی از روستاها و تحت پوشش كمیته امداد بود برای گرفتن مستمری ماهانه‌اش مراجعه كرد و اصرار داشت كه این ماه به او سهمیه بیشتری از برنج و روغن و خواروبار اختصاص یابد. نمی توانستم دلش را بشكنم چرا كه اینك در جای برادر بزرگتر او بودم با خواسته‌اش موافقت كردم و او خوشحال شد و كیسه خواروبار را كه حمل آن برایش مشكل بود بر دوش گرفت و رفت. ساعتی بعد برای سركشی به ستاد كمك رسانی به جبهه‌ها مستقر در مسجد صاحب الزمان یاسوج مراجعه كردم بر بالای كمكهای جمع آوری شده آن كیسه برنج و خواروبار را شناختم همانهایی كه بود كه ساعتی قبل آن كودك یتیم به عنوان مستمری جهت مصرف یكماهه خانواده‌اش دریافت كرده بود. از برادری كه مسئول جمع آوری كمكها بود پرسیدم این بسته را چه كسی آورد؟ و او جواب داد پسری ۱۴ – ۱۳ ساله آن را برای كمك به جبهه‌ها آورده و او را نمی‌شناسم. اینجا بود كه به رمز اصرار آن كودك یتیم پی بردم و بی اختیار در خلوت خویش گریستم.
دومین صحنه وقتی بود كه به روستای گنجه‌ای در نزدیكی یاسوج رفته بودم، پیرزنی مستمند كه تحت پوشش كمیته امداد بود و در كلبه روستایی‌اش فقط چند مرغ نگهداری می‌كرد فوراً پاهای مرغ‌هایش را بسته و آنها جهت كمك به جبهه در ماشین ما گذاشت با مهربانی و با لهجه لری به او گفتم: «دی نیشه مرغل سی جبهه بریمون» یعنی مادر نمی‌شود مرغها را برای جبهه ببریم و او با التماس خواست تا چند تخم مرغ را كه ذخیره كرده بود قبول كنیم.
كمك‌های مردمی گردآوری شد و تا آنجا كه در خاطر دارم بیش از ۲۰ كامیون آماده ارسال به جبهه‌ها گردید. این هدایا شامل گوسفند، نان تیری محلی، كمپوت و كنسرو و خواروبار و سایر اقلام مصرفی رزمندگان بود. كاروان كمك‌های مردمی آماده حركت بود.
من نیز به اتفاق یكی از راننده‌های امداد با گرفتن دو اسلحه كلاشینكف و چند خشاب از سپاه و حكم حمل سلاح با یك دستگاه وانت تویوتا همراه كاروان راهی جبهه جنوب شدیم.
هنگامی كه به منطقه رسیدیم تا آنجا كه خاطرم هست اوایل اردیبهشت بود. كمك‌های مردمی تحویل واحدهای پشتیبانی در آبادان و همچنین برخی از یگانهای مستقر در جبهه شد و رانندگان كامیونها پس از تحویل محموله بازگشتند. اما چون قصد ما حضور در منطقه بود به هتل بین المللی آبادان كه به صورت متروكه درآمده و محل استقرار عده‌ای از رزمندگان اسلام بود هدایت شدیم. 
در جمع رزمندگان آنجا من كسی را نمی‌شناختم جز یك نفر آنهم مرحوم خسروی از جوانان خونگرم عشایر ممسنی جوانی رشید و بلند قامت با ریشهای بلند و هیبت جالبی بود. آن مرحوم از ابتدای جنگ در جبهه بود و حضورش در جبهه سالها به طور مداوم به درازا كشید و جالب اینكه طی این مدت حتی یك زخم برنداشت اما بعدها هنگام مرخصی از جبهه یك روز صبحگاهان در خانه‌اش هنگام وضو برای نماز در پای شیر آب سكته كرد و به سرای باقی شتافت، خدایش رحمت كند.
در مقابل جوان دیگری بود كه از نظر قامت و صلابت شباهت زیادی به مرحوم خسروی داشت شهید واعظی از مسئولان فعال و خونگرم جهاد یاسوج بود كه وقتی به جبهه رفت در همان ساعات اولیه تركش سلاحهای دشمن به شهادت رسید كه خدایش رحمت كند.
آری عجیب بود حكایت جنگ و حیات و مرگ و شهادت.
در آن مقر با ستوان محمد شفایی جمعی نیروی هوایی ارتش همان روز اول دوست شدیم او جوان متدین، با معنویت و شجاعی بود كه كه ساكن تهران بود. از زندگی‌اش برای تعریف می‌كرد از خانواده‌اش و بچه‌اش كه قرار بود به زودی به دنیا بیاید و اینكه فرزندانش را چقدر دوست دارد اما همچنان آرزوی شهادت دارد. فردی به راستی دوست داشتنی بود. او در جمع رزمندگان آنجا نماز جماعت برپا میكرد و خود امام جماعت آنها میشد پس از نماز نیز دعاها و تعقیبات را با لحن عارفانه و سوز خاصی می‌خواند.
او اصرار داشت من امام جماعت باشم اما من آن قدر از نماز خواندن او خوشم می‌آمد كه با وجود اینكه به لباس روحانی ملبس بودم هنگام نماز پنهان می‌شدم تا او نماز جماعت را بر پا كند و به او اقتدا كنم. او براستی عاشق شهادت بود. نیروهای تحت امر او و نیروهای بسیجی مستقر در هتل همه دوستش داشتند و برای احترام و ارزش معنوی خاصی قائل بودند. از آن به بعد ما با هم بودیم گاه برای سركشی به یگانهای پدافند هوایی تحت امر او مستقر در آبادان می‌رفتیم گاه به جزیره مینو و خطوط مقدم جبهه و برخی شبها نیز در كوت شیخ بر ساحل اروند و در سنگر نیروهای اسلام می‌گذراندیم. كوت شیخ محله غیر اشغالی خرمشهر بود كه در واقع در انتهای شهر آبادان و در این سوی پل خرمشهر در اختیار نیروهای اسلام بود. برای رفتن به كوت شیخ قبل از تاریكی هوا حركت كردیم آن محل در زیر تیررس خمپاره‌ها و سلاح‌های نیروهای عراقی و در دید آنها بود. بسیاری از مواقع موقع رفتن یا بازگشت بر اثر گرد و خاك ماشین، عراقی‌ها متوجه آمد و شد شده و آنجا را به خمپاره و گلوله می‌بستند و شروع به آتشباری می‌كردند. در این حال عبور از آن كوچه و معابر خیلی مشكل می‌شد.
شبهای كوت شیخ شبهای جالب و به یاد ماندنی بود در طبقه زیرین یك ساختمان كه حكم مقر و سنگر برای رزمندگان داشت همه‌اش حرف از مردان قورباغه‌ای دشمن كه خود را به این سوی آبها می‌رساندند بود و آنجا بود كه با برادران بسیار خونگرم و مومن نورانی كه از نیروهای مخلص سپاه خرمشهر بودند آشنا شدم گویا اینها از همان كوت شیخ و از طریق كانال فاضلات خرمشهر برای شناسایی شهر خرمشهر و نیروهای عراقی به این شهر وارد شده و دوباره بازگشته بودند.
در بین رزمندگان كوت شیخ لبنانی جوانی بود از پرورش یافتگان مدرسه ایتام شهید چمران كه عجیب به شهید چمران عشق می‌ورزید وقتی صحبت از چمران می‌شد او اشك می‌ریخت او با همه ارادتی و عشقی كه به حضرت امام داشت تصور میكرد شهید چمران از امام بالاتر است. البته علت آن بود كه او شهید چمران را به خوبی درك كرده بود و چقدر سخت بود این نكته را به او فهماندن كه شهید چمران خود یكی از شاگردان و مریدان مكتب امام است همانگونه كه تو خود شاگرد مكتب شهید چمرانی.
 
علی اسماعیل پور 

تبلیغات مسجد حجت ابن الحسن(عج)



:: موضوعات مرتبط: مذهبی، سیاسی، ،
:: برچسب‌ها: سوم خرداد روز فتح خرمشهر, سوم خرداد روز حماسه آزاد سازی خرمشهر مبارک باد, مسجد حجت ابن الحسن (عج), ,
نویسنده : حمید داودی راد
تاریخ : پنج شنبه 1 خرداد 1393

25 رجب سالروز شهادت امام موسی کاظم (ع)

25 رجب سالروز شهادت امام موسی کاظم (ع)

بر عموم مسلمین جهان تسلیت باد

بیست و پنجم رجب سالروز شهادت جان گداز باب الحوائج امام موسی کاظم(علیه السلام)، امام هفتم شیعیان در سال 183 هجری است که امروز پس از گذشت سالیان دراز هنوز شیعیان جهان بر ظلم روا داشته به آن امام معصوم اشک حسرت و ماتم می ریزند.

اختری تابناک از آسمان ولایت که زندگی سراسر مبارزه ی وی در دفاع از اسلام ناب محمدی با محدودیت، حبس و شکنجه در قعر زندان ها و سیاه چال های حکومت هارون الرشید سپری شد، اما آن حضرت با در پیش گرفتن استراتژی تقیه در شرایط سخت آن زمان که همه شداید به آن حضرت هجوم آورده بود در مقابل دشمنان اعم از کفار و منافقان، لحظه ای دست از مبارزه برنداشت و در راه اسلام جان باخت و به فیض عظیم شهادت نایل آمد.

به گزارش خبرنگار ایرنا از شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی خوزستان درباره حبس امام موسی (ع) به دست هارون الرشید شیخ مفید در ارشاد روایت شده است که علت گرفتاری و زندانی شدن امام، یحیی بن خالد بن بر مک بوده است زیرا هارون فرزند خود امین را به یکی از مقربان خود به امام جعفربن محمد ابن اشعث که مدتی هم والی خراسان بوده است سپرده بود و یحیی بن خالد بیم آن را داشت که اگر خلافت به امین برسد جعفربن محمد را همه کاره دستگاه خلافت سازد و یحیی و بر مکیان از مقام خود بیفتند.

جعفر بن محمد بن اشعث شیعه بود و قایل به امامت موسی (ع) و یحیی این معنی را به هارون اعلام می داشت. سرانجام یحیی پسر برادر امام را به نام علی بن اسماعیل بن جعفر از مدینه خواست

تا به وسیله او از امام و جعفر نزد هارون بدگویی کند. گویند امام هنگام حرکت علی بن اسماعیل از مدینه او را احضار کرد و از او خواست که از این سفر منصرف شود. و اگر ناچار می خواهد برود از او سعایت نکند. علی قبول نکرد و نزد یحیی رفت و بوسیله او پیش هارون بار یافت و گفت از شرق و غرب ممالک اسلامی مال به او می دهند تا آنجا که ملکی را توانست به هزار دینار بخرد.

هارون در آن سال به حج رفت و در مدینه امام و جمعی از اشراف به استقبال او رفتند. اما هارون در قبر حضرت رسول (ص) گفت یا رسول الله از تو پوزش می خواهم که می خواهم موسی بن جعفر را به زندان افکنم زیرا او می خواهد امت ترا برهم زند و خونشان بریزد. آنگاه دستور داد تا امام را از مسجد بیرون بردند و او را پوشیده به بصره نزدوالی آن عیسی بن جعفربن منصور بردند.

عیسی پس از مدتی نامه ای به هارون نوشت وگفت که موسی بن جعفر در زندان جز عبادت ونماز کاری ندارد یا کسی بفرست که او را تحویل بگیرد یا من او را آزاد خواهم کرد. هارون امام را به بغداد آورد و به فضل بن ربیع سپرد و پس از مدتی از او خواست که امام را آزاری برساند اما فضل نپذیرفت و هارون او را به فضل بن یحیی بن خالد برمکی سپرد. چون امام در خانه فضل نیز به نماز و روزه و قرائت قرآن اشتغال داشت فضل بر او تنگ نگرفت و هارون از شنیدن این خبر در خشم شد و آخر الامر یحیی امام را به سندی بن شاهک سپرد و سندی آن حضرت را در زندان مسموم کرد و چون آن حضرت از سم وفات یافت سندی جسد آن حضرت را به فقها و اعیان بغداد نشان داد که ببیند در بدن او اثر زخم یا خفگی نیست. بعد او را در باب التبن در موضعی به نام مقابر قریش دفن کردند. تاریخ وفات آن حضرت را جمعه هفتم صفر یا پنجم یا بیست و پنجم رجب سال 183 ق در 55 سالگی گفته اند.

نجمه همسر امام:
نجمه، مادر بزرگوار امام رضا (ع) و از زنان مومنه، پارسا، نجیب و پاکیزه بود. حمیده، همسر امام صادق (ع)، او را که کنیزی از اهالی مغرب بود، خرید و به منزل برد.

نجمه در خانه امام صادق (ع)، حمیده خاتون را بسیار احترام می کرد و به خاطر جلال و عظمت او، هیچ گاه نزدش نمی نشست! روزی حمیده در عالم رویا، رسول گرامی اسلام (ص) را دید که به او فرمودند: «ای حمیده! نـجـمـه را به ازدواج فرزند خود موسی درآور زیرا از او فرزندی به دنیا خواهد آمد که بهترین فرد روی زمین باشد».

پس از این پیام، حمیده به فرزندش امام کاظم (ع) فرمود: «پسرم! نـجـمـه بانویی است که من هرگز بهتر از او را ندیده ام، زیرا در زیرکی و محاسن اخلاق، مانندی ندارد.من او را به تو می بخشم، تو نیز در حق او نیکی کن».

ثـمـره ازدواج امـام مـوسـی بـن جعفر (ع) و نجمه، نوری شد که در شکم مادر به تسبیح و تهلیل مـشـغـول بـود و مـادر از آن، احـسـاس سنگینی نمی کرد و چون به دنیا آمد، دست ها را بر زمین گذاشت، سر را به سوی آسمان بلند کرد و لب های مبارکش را به حرکت درآورد: گویا با خدایش رازو نیازمی کرد. پس از تولد امام هشتم (ع)، این بانوی مکرمه با تربیت گوهری تابناک، ارزشی فراتر یافت.

فرزندان امام:

بنا به گفته شیخ مفید در ارشاد امام موسی کاظم (ع) سی و هفت فرزند پسر و دختر داشت که هیجده تن از آنها پسر بودند و علی بن موسی الرضا (ع) امام هشتم افضل ایشان بود از جمله فرزندان مشهور آن حضرت احمد بن موسی و محمد بن موسی و ابراهیم بن موسی بودند. یکی از دختران آن حضرت فاطمه معروف معصومه سلام الله علیها است که قبرش در قم مزار شیعیان جهان است. عدد اولاد آن حضرت را کمتر و بیشتر نیز گفته اند.

تأثیر علمی آن بزرگوار:

امام هفتم (ع) با جمع روایات و احادیث و احکام و احیای سنن پدر گرامی و تعلیم و ارشاد شیعیان، اسلام راستین را که با تعالیم و مجاهدات پدرش جعفر بن محمد (ع) نظم و استحکام یافته بود حفظ و تقویت کرد و علی رغم موانع بسیار در راه انجام وظایف الهی تا آنجا پایداری کرد که جان خود را فدا ساخت.

 

تبلیغات مسجد حجت ابن الحسن(عج)



:: موضوعات مرتبط: مذهبی، ،
:: برچسب‌ها: 25 رجب سالروز شهادت امام موسی کاظم (ع), مسجد حجت ابن الحسن(عج)(سلسبیل), ,
نویسنده : حمید داودی راد
تاریخ : دو شنبه 3 خرداد 1393

مبعث رسول مکرم اسلام حضرت محمد (ص) مبارک باد

بعثت پيامبر مكرم اسلام (ص)

 

                                 مبعث پيام آور وحي، پيامبر نور و رحمت بر مسلمانان جهان مبارك باد

                                                                     

                      ستاره اي بدرخشيد وماه مجلس شد         دل رميده ما انيس و مونس شد

             نگارمن كه به مكتب نرفت وخط ننوشت                       بغمزه مسئله آموز صد مدرس شد

         ببوي او  دل  بيمار عاشقان  چو صبا                                       فداي عارض نسرين وچشم نرگس شد

                                                                            

«بعثت‏» انقلاب بزرگ برضد جهل، گمراهى، فساد و تباهى است.وسزاوار منت‏گذارى خداوند و در بردارنده حكمت و تربيت است.

محمد به مرز چهل سالگي رسيده بود او هر ساله سه ماه رجب وشعبان ورمضان را در غار حرا ( كوهى در شمال مكه ) به عبادت مي گذرانيد .

آن شب، شب بيست و هفتم رجب بود كه محمد درغار حرا مشغول راز و نياز با خالق محبوب بود، صداي خجسته و با صلابتي را شنيد كه او را امر به خواندن كرد  . بعد از سه مرتبه پيامبر نيز با او خواند ؛ بخوان، بخوان به نام پروردگارت كه آفريد. همان كه انسان را از خون بسته ‏اى خلق كرد. بخوان كه پروردگارت از همه بزرگوارتر است، همان كه به وسيله قلم تعليم نمود و به انسان آنچه را نمى‏دانست، ياد داد.

                                                                

آري چه شروع زيبا و كاملي. اين آيات از خواندن، خلقت، كيفيت خلقت، شكر و سپاس، علم و دانش و... سخن گفته است، گويي باور خلقت اگر با علم و دانش عجين شود، انسان را به اوج آگاهي مي رساند.

محمد، هنگامي كه از غار پايين مي آمد زير بار عظيم نبوت و خاتميت، به جذبه الوهي عشق بر خود مي لرزيد، از اين رو وقتي به خانه رسيد به خديجه كه از دير آمدن او سخت دلواپس شده بود گفت:مرا بپوشان، احساس خستگي و سرما مي كنم!

و چون خديجه علت را جويا شد گفت:آنچه امشب بر من گذشت بيش  از طاقت من بود،‌امشب من به پيامبري برگزيده شدم!

خديجه كه از شادماني سر از پا نمي شناخت، در حالي كه روپوشي پشمي و بلند بر قامت او مي پوشانيد گفت:من مدتها پيش در انتظار چنين روزي بودم مي دانستم كه تو با ديگران بسيار فرق داري، اينك به پيشگاه خدا شهادت مي دهم كه تو آخرين رسول خدايي و به تو ايمان  مي آورم.

پس از آن علي كه در خانه محمد بود با پيامبر بيعت كرد.

بعد از آن پيامبر اكرم (ص) از جانب خداوند مأموريت يافت تا خويشاوندان خود را به اسلام دعوت كند كه اين دعوت از دو جهت حائز اهميت بود :

1- دعوت اقوام مي توانست در شروع كار پشتوانه خوبي باشد و اگر آنها دعوت پيامبر (ص) را لبيك مي گفتند، شايد كفار مكه جرأت آن همه جسارت را به خود نمي دادند.

2-  خانواده و اقوام اولين زير ساختاري است كه بايد اصلاح شود تا جامعه روند اصلاحي خود را زودتر طي كند.

با مطالعه در آيات قرآن هدف ارسال رسولان به خوبي مشخص مي شود و آن دستيابي مردم به فهم و درك اجتماعي براي اقامه عدل و قسط است. از بين بردن شرك، احسان به والدين ، وفا به عهد الهي، عدم خيانت به مال يتيم، اجتناب از همه زشتي ها، ممانعت از آدم كشي، صدق و راستي و دوري از دروغ، ممانعت از فرزندكشي و...

                                                 

اعمال وارده در شب مبعث ( شب بيست و هفتم رجب)
  سالروز تجلى انوار الهى، نزول والاترين نعمت پروردگار بر بشريت، طلوع خورشيد درخشان خاتميت بر آسمان نبوت، بعثت اشرف موجودات، خاتم انبياء حضرت محمد مصطفى(صلى الله عليه وآله) بر همه يگانه پرستان، مخصوصاً مسلمانان مبارك باد.

اول: مستحب است كه درنيمه هاي اين شب از خواب برخيزيد و به عبادت بپردازيد و كيفيت آن به اين صورت است: به جاي آوردن دوازده ركعت نماز، در هر ركعت حمد و سوره‏اى از سوره‏هاى كوچك مفصل ( مفصل از سوره محمد است تا آخر قرآن). در هر دو ركعت سلام دهيد. پس از پايان نمازها، سوره حمد را هفت مرتبه و معوذتين را هفت مرتبه و قل هو الله أحد و قل يأايها الكافرون هر كدام را هفت مرتبه و إنا أنزلناه و آية الكرسي هر كدام را هفت مرتبه بخوانيد. سپس اين دعا را قرائت نماييد :

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدا وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ كَبِّرْهُ تَكْبِيرا اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمَعَاقِدِ عِزِّكَ عَلَى أَرْكَانِ عَرْشِكَ وَ مُنْتَهَى الرَّحْمَةِ مِنْ كِتَابِكَ وَ بِاسْمِكَ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ وَ ذِكْرِكَ الْأَعْلَى الْأَعْلَى الْأَعْلَى وَ بِكَلِمَاتِكَ التَّامَّاتِ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَنْ تَفْعَلَ بِي مَا أَنْتَ أَهْلُهُ . آنگاه هر دعايى كه خواستيد بخوانيد. انشاءا... مستجاب مي شود.

 دوم زيارت حضرت امير المؤمنين عليه السلام كه افضل اعمال اين شب است.

 سوم شيخ كفعمى در بلد الامين فرموده كه در شب مبعث اين دعا را بخوانند:

اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِالتَّجَلِّي [بِالنَّجْلِ‏] الْأَعْظَمِ فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ مِنَ الشَّهْرِ الْمُعَظَّمِ وَ الْمُرْسَلِ الْمُكَرَّمِ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَنْ تَغْفِرَ لَنَا مَا أَنْتَ بِهِ مِنَّا أَعْلَمُ يَا مَنْ يَعْلَمُ وَ لا نَعْلَمُ اللَّهُمَّ بَارِكْ لَنَا فِي لَيْلَتِنَا هَذِهِ الَّتِي بِشَرَفِ الرِّسَالَةِ فَضَّلْتَهَا وَ بِكَرَامَتِكَ أَجْلَلْتَهَا وَ بِالْمَحَلِّ الشَّرِيفِ أَحْلَلْتَهَا اللَّهُمَّ فَإِنَّا نَسْأَلُكَ بِالْمَبْعَثِ الشَّرِيفِ وَ السَّيِّدِ اللَّطِيفِ وَ الْعُنْصُرِ الْعَفِيفِ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَنْ تَجْعَلَ أَعْمَالَنَا فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ وَ فِي سَائِرِ اللَّيَالِي مَقْبُولَةً وَ ذُنُوبَنَا مَغْفُورَةً وَ حَسَنَاتِنَا مَشْكُورَةً وَ سَيِّئَاتِنَا مَسْتُورَةً وَ قُلُوبَنَا بِحُسْنِ الْقَوْلِ مَسْرُورَةً وَ أَرْزَاقَنَا مِنْ لَدُنْكَ بِالْيُسْرِ مَدْرُورَةً اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَرَى وَ لا تُرَى وَ أَنْتَ بِالْمَنْظَرِ الْأَعْلَى وَ إِنَّ إِلَيْكَ الرُّجْعَى وَ الْمُنْتَهَى وَ إِنَّ لَكَ الْمَمَاتَ وَ الْمَحْيَا وَ إِنَّ لَكَ الْآخِرَةَ وَ الْأُولَى اللَّهُمَّ إِنَّا نَعُوذُ بِكَ أَنْ نَذِلَّ وَ نَخْزَى وَ أَنْ نَأْتِيَ مَا عَنْهُ تَنْهَى اللَّهُمَّ إِنَّا نَسْأَلُكَ الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِكَ وَ نَسْتَعِيذُ بِكَ مِنَ النَّارِ فَأَعِذْنَا مِنْهَا بِقُدْرَتِكَ وَ نَسْأَلُكَ مِنَ الْحُورِ الْعِينِ فَارْزُقْنَا بِعِزَّتِكَ وَ اجْعَلْ أَوْسَعَ أَرْزَاقِنَا عِنْدَ كِبَرِ سِنِّنَا وَ أَحْسَنَ أَعْمَالِنَا عِنْدَ اقْتِرَابِ آجَالِنَا وَ أَطِلْ فِي طَاعَتِكَ وَ مَا يُقَرِّبُ إِلَيْكَ وَ يُحْظِي عِنْدَكَ وَ يُزْلِفُ لَدَيْكَ أَعْمَارَنَا وَ أَحْسِنْ فِي جَمِيعِ أَحْوَالِنَا وَ أُمُورِنَا مَعْرِفَتَنَا وَ لا تَكِلْنَا إِلَى أَحَدٍ مِنْ خَلْقِكَ فَيَمُنَّ عَلَيْنَا وَ تَفَضَّلْ عَلَيْنَا بِجَمِيعِ حَوَائِجِنَا لِلدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ ابْدَأْ بِآبَائِنَا وَ أَبْنَائِنَا وَ جَمِيعِ إِخْوَانِنَا الْمُؤْمِنِينَ فِي جَمِيعِ مَا سَأَلْنَاكَ لِأَنْفُسِنَا يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ اللَّهُمَّ إِنَّا نَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الْعَظِيمِ وَ مُلْكِكَ الْقَدِيمِ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَغْفِرَ لَنَا الذَّنْبَ الْعَظِيمَ إِنَّهُ لا يَغْفِرُ الْعَظِيمَ إِلا الْعَظِيمُ اللَّهُمَّ وَ هَذَا رَجَبٌ الْمُكَرَّمُ الَّذِي أَكْرَمْتَنَا بِهِ أَوَّلُ أَشْهُرِ الْحُرُمِ أَكْرَمْتَنَا بِهِ مِنْ بَيْنِ الْأُمَمِ فَلَكَ الْحَمْدُ يَا ذَا الْجُودِ وَ الْكَرَمِ فَأَسْأَلُكَ بِهِ وَ بِاسْمِكَ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ الْأَجَلِّ الْأَكْرَمِ الَّذِي خَلَقْتَهُ فَاسْتَقَرَّ فِي ظِلِّكَ فَلا يَخْرُجُ مِنْكَ إِلَى غَيْرِكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ الطَّاهِرِينَ وَ أَنْ تَجْعَلَنَا مِنَ الْعَامِلِينَ فِيهِ بِطَاعَتِكَ وَ الْآمِلِينَ فِيهِ لِشَفَاعَتِكَ اللَّهُمَّ اهْدِنَا إِلَى سَوَاءِ السَّبِيلِ وَ اجْعَلْ مَقِيلَنَا عِنْدَكَ خَيْرَ مَقِيلٍ فِي ظِلٍّ ظَلِيلٍ وَ مُلْكٍ جَزِيلٍ فَإِنَّكَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ اللَّهُمَّ اقْلِبْنَا مُفْلِحِينَ مُنْجِحِينَ غَيْرَ مَغْضُوبٍ عَلَيْنَا وَ لا ضَالِّينَ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِعَزَائِمِ مَغْفِرَتِكَ وَ بِوَاجِبِ رَحْمَتِكَ السَّلامَةَ مِنْ كُلِّ إِثْمٍ وَ الْغَنِيمَةَ مِنْ كُلِّ بِرٍّ وَ الْفَوْزَ بِالْجَنَّةِ وَ النَّجَاةَ مِنَ النَّارِ اللَّهُمَّ دَعَاكَ الدَّاعُونَ وَ دَعَوْتُكَ وَ سَأَلَكَ السَّائِلُونَ وَ سَأَلْتُكَ وَ طَلَبَ إِلَيْكَ الطَّالِبُونَ وَ طَلَبْتُ إِلَيْكَ اللَّهُمَّ أَنْتَ الثِّقَةُ وَ الرَّجَاءُ وَ إِلَيْكَ مُنْتَهَى الرَّغْبَةِ فِي الدُّعَاءِ اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلِ الْيَقِينَ فِي قَلْبِي وَ النُّورَ فِي بَصَرِي وَ النَّصِيحَةَ فِي صَدْرِي وَ ذِكْرَكَ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ عَلَى لِسَانِي وَ رِزْقا وَاسِعا غَيْرَ مَمْنُونٍ وَ لا مَحْظُورٍ فَارْزُقْنِي وَ بَارِكْ لِي فِيمَا رَزَقْتَنِي وَ اجْعَلْ غِنَايَ فِي نَفْسِي وَ رَغْبَتِي فِيمَا عِنْدَكَ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ پس به سجده برو و بگو الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِمَعْرِفَتِهِ وَ خَصَّنَا بِوِلايَتِهِ وَ وَفَّقَنَا لِطَاعَتِهِ شُكْرا شُكْرا صد مرتبه پس سر از سجده بردار و بگو اللَّهُمَّ إِنِّي قَصَدْتُكَ بِحَاجَتِي وَ اعْتَمَدْتُ عَلَيْكَ بِمَسْأَلَتِي وَ تَوَجَّهْتُ إِلَيْكَ بِأَئِمَّتِي وَ سَادَتِي اللَّهُمَّ انْفَعْنَا بِحُبِّهِمْ وَ أَوْرِدْنَا مَوْرِدَهُمْ وَ ارْزُقْنَا مُرَافَقَتَهُمْ وَ أَدْخِلْنَا الْجَنَّةَ فِي زُمْرَتِهِمْ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ .

فلسفه بعثت

سرآغاز تاريخ اسلام از روزي شروع  شد كه پيامبراسلام صلي الله عليه و آله  در خلوت با محبوب، در دل غاري كه در دامن كوهي در شمال مكه بود، راز و نياز مي كرد. گويا غار حراء هنوز هم پژواك  مناجات پيامبراكرم را در قطعه قطعه سنگ ريزه هاي خود به يادگار حمل مي كند و در گوش عاشقان حضرت كه در آن وادي قدم مي گذارند؛ نجوا مي كند.  پس از قرن ها تحقيق و بررسي درباره مسائل ديني، هنوز پرده از اسرار بسياري از آنها برداشته نشده است، كه از جمله آنها اسرار نهفته نبوت و بعثت است، اگرچه از ظواهر آيات قرآن مي توان استفاده كرد كه بعثت پيامبران الهي، به ويژه پيامبراسلام صلي الله عليه و آله داراي اهدافي مي باشد. با توجه به آيات الهي به برخي از اهداف بعثت انبياء اشاره مي نمائيم.

خداوند در آيه اي مي فرمايد:" هوالذي بعث في الاميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب  والحكمة و ان كانوا من قبل لفي ضلال مبين." (جمعه/2)

اوست خدايي كه ميان عرب امي پيغمبري بزرگوار از همان مردم برانگيخت تا بر آنان آيات وحي خدا تلاوت كند و آنها را پاك سازد و شريعت و احكام كتاب آسماني و حكمت الهي بياموزد با آن كه پيش از اين همه در ورطه جهالت و گمراهي بودند.

اولين نكته در اين آيه بحث تلاوت آيات الهي است. "يتلوا" از واژه تلاوت به معناي پيروي كردن در حكم و خواندن منظم آيات الهي همراه با تدبر است. پيامبراسلام صلي الله عليه و آله با خواندن آيات پروردگار و آشنا نمودن گوش دل و افكار مردم با اين آيات، آنها را آماده تربيت مي نمايد، كه مقدمه تعليم و تربيت است.

دومين نكته بحث تربيت است. يكي از مهمترين برنامه هاي پيامبراسلام صلوات الله عليه و آله و سلم تربيت انسانهاست. تربيت به معناي فراهم كردن زمينه ها و عوامل براي به فعليت رساندن و شكوفا نمودن استعدادهاي انسان در جهت مطلوب است. او بايد زمينه ها را براي انسانها آماده كند تا از نظر عملي بهترين رابطه را با خداي خود (عبادات)، با هم نوع خود (عقود و ايقاعات)، با قوانين و مقررات اجتماعي ( حكومت و سياسات)، با خانواده خود( حقوق خانوادگي) و با نفس خود( اخلاق و تهذيب نفس) داشته باشند، تا بتوانند مسجود فرشتگان قرار گيرند. پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم منجي بشريت است. يكي از دانشمندان فرانسوي مي گويد:" بزرگترين قانون اصلاح و تعليم و تربيت همان حقايقي است كه به نام  وحي، قسمت به قسمت بر محمد صلي الله عليه و آله و سلم نازل شده و امروز به نام قرآن در بين بشر است."(11)

پيامبراسلام صلي الله عليه و آله و سلم در مدتي كوتاه، انسان هايي بزرگ، مانند علي عليه السلام، زهرا عليهاالسلام، سلمان فارسي، ابوذر، مقداد و... را تربيت كرد. حضرت محمد صلوات الله عليه كاشف معدن هاي نهفته انسانيت بود. زيرا" الناس معادن كمعادن الذهب و الفضه"؛ مردم مانند معدن هاي طلا و نقره هستند.

انسان داراي استعدادهاي نهفته است كه براي بهره وري صحيح بايد آنها را كشف كرد تا به ارزش حقيقي خود دست يابند.

كلمه" يزكيهم" از ماده " زكوة" به معناي رشد و زيادي است،(12) كه در اين جا به معناي تربيت و پاكسازي است و شامل پاك شدن از آلودگي هاي اعتقادي، اخلاقي و رفتاري مي باشد.

اهميت اخلاق و تزكيه نفس بر كسي پوشيده نيست و جوامع مختلف به آن نيازمندند، زيرا تنها راه نجات از گمراهي ها، فسادها، جهل، جنگ و خونريزي ها و... در پرتو اخلاق صحيح و آراسته شدن به ارزشها و مكارم اخلاقي است. حضرت رسول اكرم صلوات الله عليه هدف از بعثت خود را كامل كردن مكارم اخلاق بيان كرده است:

" بعثت لا تمم مكارم الاخلاق"؛ من براي كامل كردن فضايل اخلاقي مبعوث شده ام.(13)

                                                                                      

از طرف ديگر خداي جهان ابزار ترقي و تكامل هر موجودي را در نهاد آن گذارده، و آن را به منظور پيمودن راههاي تكامل با وسائل گوناگوني مجهز نموده است. همچون ريشه هاي نهال كوچكي كه حداكثر فعاليت خود را به منظور رسانيدن موادغذايي به كار انداخته، و پاسخ نيازمندي هاي آن را مي دهند.

هرگاه ما بخواهيم اين موضوع را در قالب مسائل علمي بريزيم، بايد بگوئيم: "هدايت تكويني" كه نعمت و فضل عمومي دستگاه آفرينش است، شامل حال تمام موجودات جهان اعم از نبات و حيوان و انسان است." الذي أعطي كل شيء خلقه ثم هدي."

ولي اين هدايت فطري و تكويني براي موجودي مثل انسان، كه گل سرسبد موجودات است كافي نيست. زيرا انسان غير از زندگي مادي، زندگاني ديگري دارد كه اساس حيات واقعي او را تشكيل مي دهد.

انسان ساده نخستين غارنشين و پاك فطرت، كه كوچكترين انحرافي در خلقت او رخ  نداده بود، به اندازه انسان اجتماعي نياز به تربيت نداشت، ولي هنگامي كه بشر گام فراتر نهاد، و زندگي دسته جمعي آغاز كرد و فكر تعاون و همكاري در زندگي او حكمفرما شد؛ انحرافاتي كه لازمه تصادمات و برخوردهاي اجتماعي است در روح او پديد آمد، و خوي هاي زشت و افكار غلط، افكار فطري را عوض كرده و اجتماع را از توازن و تعادل، بيرون برد.

اين انحرافات، خالق جهان را بر آن داشت كه مربياني را براي تنظيم برنامه اجتماع و تقليل مفاسدي كه اثر مستقيم اجتماعي بودن انسان را؛ اعزام بدارد، تا با مشعل فروزان" وحي" اجتماع را، به راه راست، كه سعادت همه جانبه آنان را تضمين مي نمايد، بكشانند.(14)

مسأله مهم در زندگي فرد و جوامع ، مسأله معيارهاي سنجشي، و نظام ارزشي حاكم بر فرهنگ آن جامعه است. زيرا تمام حركتها در زندگي فردي و جمعي از همين نظام ارزشي سرچشمه مي گيرد، و براي آفريدن اين ارزش ها است.

اشتباه يك قوم و ملت در اين مسأله، و روي آوردن به ارزشهاي خيالي و بي اساس، كافي است كه تاريخ آنها را به تباهي بكشد، و درك ارزشهاي واقعي و معيارهاي راستين محكم ترين زيربناي كاخ سعادت آنها است.

دنيا پرستان مغرور ارزش را تنها منحصر در مال و قدرتهاي مادي و نفرات خود مي دانند حتي معيار شخصيت در پيشگاه خدا را در اين چهارچوب تصور مي كنند.

روي اين جهات نخستين و مهمترين گام اصلاحي انبياء درهم شكستن اين چارچوبه هاي ارزشي دروغين بود، آنها با تعليماتشان اين معيارهاي غلط را در هم ريختند، و ارزش هاي اصيل الهي را جانشين آن ساختند و يك" انقلاب فرهنگي" محور شخصيت را از اموال و اولاد و ثروت و جاه و شهرت قبيله و فاميل به تقوا و ايمان و عمل صالح مبدل ساختند.

قبل از آن كه در محيط عربستان تعليمات حيات بخش اسلام و قرآن ظهور كند بر اثر حاكميت نظام ارزشي زور و زر محصول آن محيط مشتي غارتگر زورگو همچون" ابوسفيان ها" و " ابوجهل ها" و " ابولهب ها" بود.

اما از همان محيط بعد از انقلاب نظام ارزشي " مسلمانها" و " ابوذرها" و " مقدادها" و " عمار ياسرها" برخاستند. اين ها همه براي اين است كه ارزش هاي دروغين جاي ارزشهاي واقعي انساني را نگيرد.(15)

src="http://publicrelations.tums.ac.ir/UserFiles/Image/foto/FARHANGI/mabas4.jpg" alt="" width="300" height="208" /> 

حال به تفسير فلسفه بعثت از ديدگاه حضرت علي عليه السلام مي پردازيم. حضرت در خطبه اي فلسفه بعثت را رهايي مردم از پرستش دروغين بت ها ذكر مي كند و مي فرمايد:

" فبعث الله محمداً(ص) بالحق ليخرج عباده.... واحتصد من احتصد بالنقمات."؛ خداوند حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم را به حق برانگيخت تا بندگان خود را از پرستش دروغين بت ها رهايي بخشيده به پرستش خود راهنمايي كند، و آنان را از پيروي شيطان نجات داده به اطاعت خود كشاند، با قرآني كه معني آن را آشكار كرد و اساسش را استوار فرمود، تا بندگان عظمت و بزرگي خدا را بدانند كه نمي دانستند، و به پروردگار، اعتراف كنند پس از انكارهاي طولاني اعتراف كردند، و او را پس از آن كه نسبت به خدا آشنايي نداشتند به درستي بشناسند.

پس خداي سبحان در كتاب خود بي آن كه او را بنگرند خود را به بندگان شناساند، و قدرت خود را به همه نماياند، و از قهر خود ترساند، و اين كه چگونه با كيفرها ملتي را كه بايد نابود كند از ميان برداشت و آنان را چگونه با داس انتقام درو كرد.(16)

حضرت امير عليه السلام در جاي ديگر در مورد كيفيت زمان بعثت حضرت رسول اكرم صلوات الله عليه مي فرمايد:

"إلي أن بعث الله سبحانه محمداً رسول الله (ص) لانجازعدته... فقبضه اليه كريما(ص)."؛ تا اين كه خداي سبحان، براي وفاي به وعده خود، و كامل گردانيدن دوران نبوت، حضرت محمد( كه درود خدا بر او باد) را مبعوث كرد؛ پيامبري كه از همه پيامبران، پيمان پذيرش نبوت او را گرفته بود، نشانه هاي او شهرت داشت؛ و تولدش بر همه مبارك بود. در روزگاري كه مردم روي زمين داراي مذاهب پراكنده، خواسته هاي گوناگون، و روش هاي متفاوت بودند، عده اي خدا را به پديده ها تشبيه كرده و گروهي نام هاي ارزشمند خدا را انكار و به بت ها نسبت مي دادند، و برخي به غير خدا اشاره مي كردند. پس خداي سبحان، مردم را به وسيله محمد صلي الله عليه و آله و سلم از گمراهي نجات داد و هدايت كرد، و از جهالت رهايي بخشيد. سپس ديدار خود را براي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم برگزيد، و آنچه نزد خود داشت براي او پسنديد و او را با كوچ دادن از دنيا گرامي داشت، و از گرفتاري ها و مشكلات رهايي بخشيد و كريمانه قبض روح كرد.

 

تبلیغات مسجد حجت ابن الحسن(عج)

 منبع: http://www.lankarani.org 

http://www.tebyan.net/Archive/SpecialOccasions/Religious/Year1384/2005/9/1/12939.htm



:: برچسب‌ها: مبعث پيام آور وحي, پيامبر نور و رحمت بر مسلمانان جهان مبارك باد, مسجد حجت ابن الحسن(ع),
نویسنده : حمید داودی راد
تاریخ : دو شنبه 5 خرداد 1393