مسجد خیابان رودکی تهران (سلسبیل)

28 صفر رحلت پیامبر اکرم و شهادت مظلومانه امام حسن (ع)

 رحلت جانگداز نبی مکرم اسلام حضرت محمد ابن عبدا... (ص)

و شهادت مظلومانه سبط اکبرش حضرت امام حسن مجتبی (ع)تسلیت باد

سلام بر تو اي فرستاده خوبي ها، اي مهربانترين فرشته خاک. تو از ملکوت آسمان به زمين فرا خوانده شدي تا انسان را با معناي واقعي اش آشنا کني. تو، آفتاب روشن حقيقت بودي در شام تيره زندگي. از مشرق دلها برآمدي و اکنون، آسمان تب دار غروب جانگداز توست.

در سال يازدهم هجرت رسول اكرم (ص) در آخرين سفرحج (در عرفه)، در مكه و در غديرخم، در مدينه قبل از بيمارى و بعد از آن در جمع ياران و يا در ضمن ‏سخنرانى عمومى، با صراحت و بدون هيچ ابهام، از رحلت ‏خود خبر داد. چنان كه قرآن رهروان رسول خدا (ص) را آگاه ساخته بود كه ‏پيامبر هم در نياز به خوراك و پوشاك و ازدواج و وقوع بيمارى و پيرى مانند ديگر افراد بشر است و همانند آنان خواهد مرد.  پيامبر اكرم (ص) يك ماه قبل از رحلت فرمود:

" فراق نزديك شده و بازگشت ‏به سوى خداوند است. نزديك است فراخوانده شوم و دعوت حق را اجابت  نمايم و من دو چيز گران در ميان شما مى ‏گذارم و مى ‏روم: كتاب خدا و عترتم، و خداوند لطيف و آگاه به  من خبر داد كه اين دو هرگز از يكديگر جدا نشوند تا كنار حوض كوثر برمن ‏وارد شوند. پس خوب بينديشيد چگونه با آن دو رفتار خواهيد نمود."

 

 

در حجه ‏الوداع در هنگام رمى‏ جمرات فرمود: "مناسك خود را از من ‏فرا گيريد، شايد بعد از امسال ديگر به حج نيايم و هرگز مرا ديگر در اين جايگاه نخواهيد ديد."

روزى به آن حضرت خبر دادند كه مردم از وقوع مرگ شما اندوهگين ‏و نگرانند. پيامبر در حالى كه به  فضل بن عباس و على بن ‏ابي‌‏طالب (ع) تكيه داده بود به سوى مسجد رهسپار گرديد و پس ازدرود و سپاس  پروردگار، فرمود: "به من خبر داده‏ اند شما از مرگ ‏پيامبر خود در هراس هستيد. آيا پيش از من، پيامبرى بوده است كه‏ جاودان باشد؟! آگاه باشيد، من به رحمت پروردگار خود خواهم ‏پيوست و شما نيز به  رحمت پروردگار خود ملحق خواهيد شد."

روزي ديگر پيامبر (ص) با کمک علي (ع) و جمعي از ياران خود به قبرستان بقيع رفت و براي مردگان طلب آمرزش کرد . سپس رو به علي (ع) کرد و فرمود: " کليد گنجهاي ابدي دنيا و زندگي ابدي در آن، در اختيار من گذارده شده و بين زندگي در دنيا و لقاي خداوند مخير شده ام، ولي من ملاقات با پروردگار و بهشت الهي را ترجيح داده ام."

در چند روز آخر از زندگى رسول اكرم (ص) آن بزرگوار در مسجد پس از انجام نماز صبح فرمود:

"اى مردم! آتش فتنه‏ ها شعله ‏ور گرديده و فتنه‏ ها همچون پاره‏هاى امواج تاريك شب روى آورده است. من در روز رستاخيز پيشاپيش شما هستم و شما در حوض کوثر بر من در مي آئيد. آگاه باشيد که من  درباره ثقلين از شما مي پرسم، پس بنگريد چگونه پس از من درباره آن دو رفتار مي کنيد، زيرا که خداي لطيف و خبير مرا آگاه ساخته که آن دو از هم جدا نمي شوند تا مرا ديدار کنند. آگاه باشيد که من آن دو را در ميان شما به جاي نهادم
 ( کتاب خدا و اهل بيتم ). بر ايشان پيشي نگيريد که از هم پاشيده و پراکنده خواهيد شد و درباره آنان کوتاهي نکنيد که به هلاکت مي رسيد."

آنگاه پيامبر (ص) با زحمت به سوي خانه اش  به راه افتاد. مردم با چشماني اشک آلود آخرين فرستاده الهي را بدرقه مي کردند. در آخرين روزها پيامبر به علي (ع) وصيت نمود که او را غسل و کفن کند  و بر او نماز بگزارد. علي (ع) که جانش با جان پيامبر آميخته بود، پاسخ داد: " اي رسول خدا ، مي ترسم طاقت اين کار را نداشته باشم. "

پيامبر (ص) علي (ع) را به خود نزديک کرد . آنگاه  انگشترش را به او داد تا در دستش کند. سپس شمشير، زره و ساير وسايل جنگي خود را خواست و همه آنها را به علي سپرد.

فرداي آن روز بيماري پيامبر (ص) شدت يافت اما او در همين حال نيز اطرافيان خود را درباره حقوق مردم و توجه به مردم سفارش مي کرد. سپس به حاضران فرمود: " برادر و دوستم را بخواهيد به اينجا بيايد." ام سلمه، همسر پيامبر گفت: " علي را بگوييد بيايد. زيرا منظور پيامبر جز او کس ديگري نيست." هنگامي که علي (ع) آمد ، پيامبر به او اشاره کرد که نزديک شود. آنگاه علي (ع) را در آغوش گرفت و مدتي طولاني با او راز گفت تا آنکه از حال رفت و بيهوش شد. با مشاهده اين وضع، نواده هاي پيامبر (ص) حسن و حسين (ع) به شدت گريستند و خود را روي بدن رسول خدا افکندند. علي (ع)  خواست آن دو را از پيامبر (ص) جدا کند. پيامبر (ص) به هوش آمد و فرمود:

"علي جان آن دو را واگذار تا ببويم و آنها نيز مرا ببويند، آن دو از من بهره گيرند و من از آنها بهره گيرم."

سرانجام پيامبر (ص) هنگامي که سرش بر دامان علي (ع) بود، جان به جان آفرين تسليم کرد. 

 

 

جلوه هايي از حقيقت وجودي نبي اکرم (ص) در قرآن کريم
از عايشه پرسيدند: اخلاق پيامبر چگونه بود؟ پاسخ داد: ?خلق و خوي پيامبر(ص)، قرآن بود.? شخصيت جامع و چند بعدي پيامبر اسلام و كمال و عظمت معرفتي، اخلاقي و وجودي آن بزرگوار، قرآن مجسم و ناطق است كه به عنوان نماد مطلق و تام ?انسان كامل? در ميان آدميان، حجت و الگويي ماندگار مي باشد.
اگر قرآن كريم، كلام تشريعي حضرت حق است، پيامبر اكرم (ص) كلمه الله الاعظم و كلام تكويني خدا است. اگر قرآن كتابي است با حقايق جاودانه و هميشگي، پيامبر اكرم (ص) نيز حقيقتي عيني و جاودانه است. اگر قرآن بطون و لايه هاي معنايي و مصداقي عميق و گسترده اي دارد كه تلاش براي كشف آن حقايق بايد استمرار داشته باشد، پيامبر اكرم (ص) نيز ذخيره اي تمام نشدني و حقيقتي است عيني و انساني، كه شناخت ابعاد مختلف شخصيت ايشان و دستيابي به عمق سيره، سلوك و سنت آن حضرت به جهاد و اجتهادي مستمر نيازمند است. اگر نياز بشريت به قرآن هرگز پايان نمي يابد و تكامل علمي و اجتماعي انسان، نياز او را به حقايق قرآن كريم نه تنها كاهش نمي دهد كه روزافزون مي سازد، نياز انسان امروز و فردا به پيامبر اكرم(ص) و درس ها و آموزه هاي ايشان پايان ناپذير است و اگر اسلام خاتم اديان و قرآن خاتم كتب آسماني است، پيامبر اكرم (ص) خاتم النبياء و قله رفيع كمال انساني است. او خليفه الله الاعظم و واسطه ابدي نزول فيض الهي است كه: ?و ما ارسلناك الا رحمه للعالمين?. قرآن كريم نسخه مكتوب حقيقت نور محمدي (ص) است و پيامبر اكرم (ص) آينه تمام نماي صفات حسناي حق و نور مطلق خداوند متعال بر عالم و آدم.
پيامبر اكرم (ص) به اميرالمؤمنين(ع) فرمود: علي! كسي جز تو و من خدا را نشناخت و كسي جز خدا و تو مرا نشناخت و كسي جز خدا و من تو را نشناخت. شناخت و معرفت حضرت حق- جل و علا- در حد اعلايي كه براي غيرخدا ميسر است، جز براي كساني كه در كانون نور محمد (ص) و علي (ع) قرار دارند، امكان پذير نيست، چرا كه اين معرفت و شناخت معرفتي است شهودي و نه ذهني، معرفتي است متناسب با اوج كمال و تعالي شناسنده، نه مدرسه اي و استدلالي. از آن سو نيز معرفت تام نبي (ص) و وحي (ع) جز براي حضرت حق، براي كسي حاصل نمي شود، چرا كه ديگران همه فروتر از اين دو وجود مقدس- كه نور واحدي از منشأ واحدند- مي  باشند و دستيابي به معرفت تام آنان برايشان مقدور نخواهد بود. حضرت حق در قرآن كريم فراوان درباره پيامبر اكرم (ص) و معرفي ايشان سخن گفته است كه براي آشنايي با جايگاه عظيم نبي اكرم (ص) به اين آيات بايد مراجعه كرد: در قرآن كريم اطاعت خدا و پيامبر (ص) در كنار هم مطرح و اطاعت از رسول خدا، همان اطاعت خدا شمرده شده است. آزار و ايذاء پيامبر اكرم (ص) موجب عذاب دردناك و لعنت خداوند در دنيا و آخرت تلقي شده  و دوستي خداوند متعال مشروط به اطاعت از پيامبر اكرم (ص) گرديده است. خلق و خوي الهي پيامبر اكرم و رحمت و عطوفت آن حضرت مايه انسجام و وحدت مسلمانان به شمار آمده و با تعبير ?وانك  لعلي خلق عظيم?، توصيف شده، تعبيري كه تنها درباره پيامبر به كار رفته است. پيامبر اكرم (ص) عامل رهايي و آزادي مردمان از زنجيرها و بندهاي سخت معرفي شده است.

بندهايي كه از سويي خرافات و عادات زشت و از سوي ديگر ستمگران و سلطه جويان بر فكر و انديشه و رفتار و حركت تعالي جويانه انسان ها ايجاد كرده اند. او ?عبدخدا? معرفي شده است كه با عبوديت و بندگي ذات حق، به عالي ترين درجه عبوديت دست يافته و از همه تعلقات و وابستگي ها رها شده است. گستره فيض و لطف نبي اكرم نه تنها همه مردمان و آدميان كه عالميان را شامل شده و آن حضرت به عنوان ?رحمه للعالمين? معرفي شده است.... اين توصيف ها گوشه اي از معرفي پيامبر (ص) در قرآن است كه مروري همراه با تأمل و درنگ در اين آيات و ديگر آيات، مي تواند آفاق و ابعاد شخصيت الهي نبي اكرم (ص) را براي ما روشن سازد.
علاوه بر اين، برخي سوره هاي قرآن كريم اساساً در شأن پيامبر اكرم (ص) است و اين غير از سوره هايي است كه به وجود مبارك آن حضرت تأويل شده است. ?يس? كه قلب قرآن كريم است و سرچشمه هايي از معرفت و حكمت از آن جاري است، به پيامبر اكرم (ص) منسوب است. سوره 47 قرآن کريم به نام نامي آن بزرگوار نام نهاده شده است: "محمد" (ص)، علاوه براين سوره فتح، سوره حجرات، سوره نجم، سوره مجادله، سوره تحريم، سوره قلم، سوره مزمل، سوره مدثر، سوره بلد، سوره ضحي، سوره شرح (انشراح)، سوره تين، سوره علق، سوره قدر، سوره كوثر برخي از سوره هايي است كه ناظر به شأن و جايگاه عظيم و مرتبه رفيع آن حضرت در پيشگاه خداوند متعال است. هر كدام از اين سوره ها و آيات نوراني آن، مالامال از حرمت و لطفي است كه خالق متعال براي اين برترين بنده مقرب خود قائل است.

در اينجا وصيت نامه امام مجتبي عليه السلام را که خطاب به برادر خود امام حسين عليه السلام است را مي آوريم تا با گوش دل آخرين توصيه هاي امام خود را شنوا و سپس عامل باشيم.

و اين هم وصيتي است که از امالي شيخ(ره) نقل شده که به برادرش امام حسين(ع) فرمود:

" هذا ما اوصي به الحسن بن علي الي اخيه الحسين بن علي: اوصي انه يشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريک له، و انه يعبده حق عبادته، لا شريک له في الملک، ولا ولي له من الذل، و انه خلق کل شيء فقدره تقديرا، و انه اولي من عبد، و احق من حمد، من اطاعه رشد، و من عصاه غوي، و من تاب اليه اهتدي.

فاني اوصيک يا حسين بمن خلفت من اهلي و ولدي و اهل بيتک ان تصفح عن مسيئهم، و تقبل من محسنهم، و تکون لهم خلفا و والدا، و ان تدفنني مع رسول الله صلي الله عليه و آله فاني احق به و ببيته، فان ابوا عليک فانشدک الله بالقرابة التي قرب الله عزوجل منک و الرحم الماسة من رسول الله صلي الله عليه و آله ان تهريق في محجمة من دم، حتي نلقي رسول الله صلي الله عليه و آله فنختصم اليه و نخبره بما کان من الناس الينا بعده" ثم قبض (ع) .(1)

" اين است آنچه وصيت مي کند بدان حسن بن علي به برادرش حسين بن علي: وصيت مي کند که گواهي دهد معبودي جز خداي يکتا نيست که شريک ندارد، او پرستش مي کند او را بدان جهت که شايسته پرستش است، شريکي در سلطنت ندارد و سرپرستي از خواري براي او نيست، و براستي که هر چيزي را او آفريده و بخوبي و به طور کامل اندازه گيري آن را مقدر فرموده، و شايسته ترين معبود، و سزاوارترين کسي است که او را ستايش کنند، هر که فرمانبرداري او کند راه رشد را يافته، و هر کس که نافرمانيش کند به گمراهي و سرگشتگي افتاده و هر کس به سوي او بازگردد راهنمايي گشته است.

من تو را سفارش مي کنم اي حسين به بازماندگانم از خاندان و فرزندان و خانواده خودت که از بدکارشان درگذري، و از نيکوکارشان بپذيري، و براي آنها جانشيني و پدري مهربان باشي، و ديگر آنکه مرا کنار رسول خدا دفن کني که من به او و خانه او شايسته تر از ديگران هستم...

و اگر از اين کار مانع شدند و جلوگيري کردند، من تو را به حق قرابت و نزديکي که خدا براي تو قرار داده و قرابتي که با رسول خدا داري سوگندت مي دهم که اجازه ندهي در اين راه به خاطر من به اندازه خوني که از حجامت گرفته مي شود خون ريخته شود تا آنگاه که رسول خدا(ص) را ديدار کنيم و شکايت خود به نزد او بريم، و آنچه از اين مردم پس از وي بر سر ما رفته به او گزارش کنيم..."

اين را فرمود و از دنيا رفت، درود خدا بر او باد.

 

 

و در روايت شيخ مفيد(ره) اينگونه آمده که پس از جريان مسموم شدن خود فرمود:

" فاذا قضيت فغمضني و غسلني و کفني و احملني علي سريري الي قبر جدي رسول الله (ص) لا جدد به عهدا، ثم ردني الي قبر جدتي فاطمة بنت اسد رضي الله عنها فادفني هناک، و ستعلم يا ابن ام ان القوم يظنون انکم تريدون دفني عند رسول الله(ص) فيجلبون في ذلک، و يمنعونکم منه، و بالله اقسم عليک ان تهريق في امري محجمة دم". " چون من از دنيا رفتم، چشم مرا بپوشان و مرا غسل ده و کفن نما، و مرا در تابوت و به سوي قبر جدم رسول خدا(ص) ببر تا ديداري با او تازه کنم، سپس به سوي قبر جده ام فاطمة بنت اسد رضي الله عنها ببر و در آنجا دفنم کن، و زود است بداني اي برادر که مردم گمان کنند شما مي خواهيد مرا کنار رسول خدا(ص) به خاک بسپاريد، پس در اين باره گرد آيند و از شما جلوگيري کنند، تو را به خدا سوگند دهم مبادا درباره من به اندازه شيشه حجامتي خون ريخته شود.



:: موضوعات مرتبط: معصومین، دین و اندیشه، ،
:: برچسب‌ها: 28 صفر رحلت پیامبر اکرم و شهادت مظلومانه امام حسن (ع),
نویسنده : حمید داودی راد
تاریخ : دو شنبه 27 آذر 1391

واقعه‏19 دي‏ قیام مردم قم 1356

 

 

حماسه مقاومت و فداکاري ؛ قيام 19 دي قم

 

 

 در تاريخ معاصر کشور عزيزمان ، حماسه هاي عظيم و با شکوه مردم انقلابي و مؤمن ، به چشم 
مي خورد. از آن جمله قيام 15 خرداد 1342 و 19 دي ماه 1356 در شهر مقدس قم است. مقام معظم رهبري در اين باره  فرموده اند: " در نهضت عظيم انقلاب اسلامي ما دو نقطه شروع وجود دارد که يکي 19دي ماه و ديگري شروع مبارزات در سال 1342 ، هر دو مربوط به قم است." (1)

در نوزدهم دي ماه بار ديگر " کل يوم عاشورا و کل ارض کربلا " در شهر قم ديده شد ، مشت هاي گره کرده روحانيون، طلاب علوم ديني و مردم متدين اين شهردر دفاع از ارزشهاي اسلامي به خون نشست و جرقه اي شد بر انبار خشم مردم تا هر آن چه طاغوت زمان بافته بود در شعله هاي اين آتش بسوزد.

 

زمينه سازي براي قيام

 

بعد از قيام 15 خرداد سال 42  ، اختناق و فشار سياسي ، ايران را فرا گرفت، رژيم شاه با دستگيري نيروهاي مبارز و ارزشي و تبعيد شان به نقاط دور افتاده و بد آب و هوا، فضاي کشور را براي بيگانگان، به ويژه آمريکا، هموار کرد. حضرت امام خميني (ره) دردوران تبعيد به ترکيه و عراق و در مناسبت هاي مختلف  در خصوص عملکرد ننگين رژيم پهلوي و نفوذ استکبار جهاني و اسرائيل در برنامه هاي سياسي، فرهنگي و اقتصادي ايران به افشاگري مي پرداخت و بر حسب مقتضيات زمان ، اعلاميه و اطلاعيه صادر مي کرد. رژيم شاهنشاهي ، با دستگيري حاميان امام در حوزه ها و دانشگاه ها، به خيال اينکه زمينه هاي شکل گيري انقلاب اسلامي را از ميان برده است، به حکومت استبدادي خود ادامه 
مي داد. تلاش مأموران حکومت پهلوي اين بود که به هر طريق ، از نفوذ امام به مراکز علوم ديني ممانعت کرده و اجازه تحرکات علمي و فکري  به آنان ندهد ، زيرا به خوبي مي دانست که اگر امام  همانند قيام پرشکوه خرداد 1342 هدايت ديني جامعه را به عهده گيرد ، بساط ظلم و ستم از بين خواهد رفت. از سوي ديگر ، آمريکا نيز براي ايجاد ثبات سياسي در کشورهاي تحت سلطه و جلوگيري از بروز انقلاب مردمي و اظهار نارضايتي مردم نهايت تلاش خود را مي کرد تا فشار سياسي را تعديل نموده و با اصلاحات جزئي در مسائل اجتماعي ، افراد معترض را به نام دفاع از آزادي و حقوق بشر به انجام فعاليت هايي تشويق کند که براي رژيم ، قابل تأييد باشد.

در اين شرايط ، گروه ها و جمعيت هاي محافظه کار و غرب زده تقويت شده و ميدان عمل بيشتري براي آنان فراهم شد. در فروردين سال 1356 جمعيت ايراني دفاع از آزادي و حقوق بشر با موافقت يکي از مسؤولان اصلي کميته حقوق بشر آمريکا به نام " باتلر" تأسيس شد.

هم چنين  ، شاه به حزب رستاخيز مأموريت داد تا فضاي به ظاهر باز سياسي را ايجاد کرده و جهت ترويج شعار جدايي دين از سياست در مراکز تبليغي و با کمک افراد مقدس مآب  اقدام نمايد و به اين ترتيب عملاً حرکت به سوي انقلاب اسلامي به رهبري امام (ره) را به انفعال بکشانند. امام با هوشياري و در فرصت هاي به وجود آمده ، سعي مي کرد تا مردم را با انديشه هاي منطقي و مخالفت هاي اصولي ، اساس حکومت را تبيين نموده و فضاي باز سياسي موجود را استبداد معرفي نمايد.

يکي از همگامان راستين امام ، فرزندش، سيد مصطفي خميني (ره) بود ، کسي که هنگام تبعيد پدر، بازداشت و زنداني شد ، پس از آزادي از زندان به ترکيه -  تبعيدگاه امام -  رفت ، در مهاجرت امام از ترکيه به نجف، پدر را در مسير مبارزه همراهي نمود . شخصيت سيد مصطفي ، خطري جدي براي رژيم پهلوي به حساب مي آمد و در نهايت با  نقشه ساواک به شهادت رسيد.

شهادت فرزند امام در آبان 1356 به اعلام مخالفت با رژيم پهلوي شتاب بيشتري بخشيد و پس از اين حادثه مجالس ختم مختلف در داخل و خارج کشور به مناسبت شب هفت و چهلم ايشان برگزار و هريک از آن ها عاملي مؤثر براي تظاهرات وسيع مردمي عليه حکومت دست نشانده پهلوي شد وفرصت مغتنم و با ارزشي بود براي اينکه امام ، بار ديگر به عنوان رهبري انقلاب اسلامي مطرح گردد آتش انقلاب آرام آرام  برافروخته و پيام ها و بيانات امام ، به نهضت ، جهت داد.

 

اهانت به حضرت امام

 

در روز 17 دي سال 1356 و در سالروز به اصطلاح آزادي زن، در شهر مشهد زنان با چادر مشکي تظاهرات وسيعي بر عليه رژيم شاه به راه انداختندکه با توجه به تازگي آن ، انعکاس وسيعي داشت.  در همين روز، روزنامه اطلاعات با چاپ مقاله اي تحت عنوان " ارتجاع سرخ و سياه در ايران"  به قلم احمد رشيدي مطلق، به امام خميني اهانت نمود.

اين مقاله موهن که به دستور شخص شاه در يک روزنامه با سابقه درج گرديده بود، آتش انقلاب را روشن ساخت و موجب گرديد تا جامعه ايران از يک سو با محوريت رژيم شاه و از سوي ديگر تفکر آيت الله خميني روبرو شود . در واقع چاپ اين مطلب بر اقتدار ، عزت و عظمت مرجع عاليقدر و رهبر انقلاب (که در تبعيد به سر مي برد) را موجب شد و به دنبال آن موج عظيمي از اعتراضات سراسر کشور را فرا گرفت.

 

قيام خونين

 

اولين واکنش به انتشار اين مقاله در مرکز انقلاب -  شهر مقدس قم -  صورت گرفت.

فرداي آن روز يعني 18 دي طلاب علوم ديني، کلاس هاي درس را تعطيل کرده و در مسجد اعظم دست به تجمع زدند و طي اين روزها زدوخوردهاي پراکنده اي رخ داد.(2)

غروب روز 17 دي 1356 نيز چند تن از مدرسين برجسته حوزه علميه قم در منزل آيت الله حسين نوري همداني اجتماع و طي جلسه اي تصميم گرفتند که روز هيجدهم دي حوزه هاي علميه به طور کامل تعطيل و با حرکت به سمت منزل آيت الله نوري همداني تجمع کنند. در اين تجمع مردمي ، آيت الله نوري همداني براي حاضران سخنراني کرد و از آن جا راهپيمايي آغاز و تا حوالي ميدان شهداء قم ادامه يافت.  در آن جا مأموران امنيتي و پليس با حمله به سوي تظاهر کنندگان ، عده اي را شهيد و تعدادي را مجروح نمودند.

قيام نوزده دي قم، الهام گرفته از نهضت 15 خرداد 1342 با همان شعارها و تبعيت از رهبري امام خميني و مبتني بر ايمان و باور مردم به ارزش هاي اسلامي بود.

در اين حرکت مقدس ، علما و روحانيون نقش بسزايي را ايفا نمودند ، برخي مراجع و از جمله آيت اللّه گلپايگاني اعلاميه اي را در اعتراض به جنايات رژيم شاه در اين قيام صادر نمود، ايشان از دستگاه حکومت خواست بابت چنين اقدامي توضيح دهد. عوامل ساواک به اشتباه ، تصور مي کردند کشتار مردم موجب خاموش شدن نيروي محرکه انقلاب خواهد گرديد اما با تعجب مشاهده کرد ، سيل جمعيت با حرکت هاي خانه به خانه ، از علما و مراجع چاره جويي مي کنند.(3)

رژيم براي مقابله با اين قيام ،گروهي از مجتهدان و علماي برجسته و اساتيد حوزه علميه قم را به  نواحي بد آب و هوا و گرمسير تبعيد کرد که با اين اقدام ، نهضت قم به ساير نقاط کشور سرايت کرد. در چهلمين روز شهداي قم و در 29 بهمن 1356 مردم تبريز به پاخاسته و کنترل شهر را تا مدتي از دست مأموران خارج نمودند و با به آتش کشيدن سينماها، مشروب فروشي ها و مقر حزب رستاخيز، خشم و انزجار خود را نسبت به خشونت هاي رژيم پهلوي بروز دادند . سرانجام ارتش با کاميون هاي سرباز و تانک هاي خود، صحنه اي خونين بوجود آورد و ده ها نفر را به شهادت رسانيد. در اربعين شهداي تبريز که مقارن با نهم فروردين سال 1357 بود مشابه همان حوادث در يزد تکرار گرديد و پس از آن اعتراض هاي عمومي در سراسر کشور گسترش يافت.(4)

 

واکنش امام خميني

 

پس از قيام 19 دي در قم، امام خميني که در شهر نجف در تبعيد به سر مي برد، با لحني شديد به رژيم پهلوي هشدار داد و آشکارا حکومت ستم شاهي را به مبارزه طلبيد، امام در فرازي از بيانات خود که در اول بهمن ماه 1356 فرمودند، خاطر نشان ساختند: " من متحيرم که اين فاجعه را... به کي بايد تسليت بگويم. آيا به رسول اکرم صلي اللّه عليه و آله و ائمه معصومين(ع)، به حضرت حجت(سلام اللّه عليه) تسليت بگويم يا امّت اسلام، به مسلمين، به مظلومين در تمام اقطار عالم تسليت بگويم يا به ملت مظلوم ايران...يا به اهالي قم محترم، قم داغديده ها، تسليت بدهم...يا به حوزه هاي علم و علماي اعلام... به کي بايد تسليت گفت و از کي بايد تشکر کرد در اين قضايا که براي اسلام پيش مي آيد و اين ملت بيدار ايران در مقابل اين مصيبت ها استقامت مي کند، کشته مي دهد، هتک مي شود. بي جهت و بدون هيچ مجوّزي مردم را به مسلسل بستند...ملت ايران ملت بيداري است. در عين حالي که اين همه ظلم مي بيند، کشته مي دهد... مقاومت مي کند، ايستادگي مي کند و اين ايستادگي به نتيجه خواهد رسيد هيچ اشکالي نيست که بعد از اين که ملت ها بيدار شدند و بعد از اين که زن ها قيام کردند بر ضد دولت و بر ضد اين جبّاران يک همچو ملتي پيروز مي شود. ان شاء اللّه." (5)

امام در اين سخنان ، قيام را با برنامه هاي رسول اکرم و اهل بيت (ع) پيوند مي دهد ، علما و روحانيون و مردم مبارز را با خاندان عترت مرتبط مي سازد و در ادامه، با بصيرت و بينش معنوي خود ، اين قيام را زمينه اي براي پيروزي انقلاب اسلامي تلقي مي نمايد.

 امام در پيامي که به همين مناسبت صادر فرمودند، نوشتند: نهضت اخير که پرتوي از نهضت 15 خرداد است و شعاعش در سراسر کشور نورافکنده، خود کوبندگي خاصي دارد که شاه را از خود بيخود کرده و او و دارودسته چاقو کشش را به تلاش مذبوحانه واداشته است جنايات 29 محرم امسال(19 دي 1356) نقطه عطفي است به جنايات شاهانه 12 محرم آن سال (15 خرداد 1342)، شاه خواست ضرب شستي به ملت مسلمان نشان دهد. پس از تماميت حساب با رئيس جمهوري آمريکا، به بهانه مختصري که مأمورين ايجاد کردند مرکز تشيع و حوزه فقاهت اسلام را در جوار مرقد پاک حضرت فاطمه معصومه (س) به مسلسل بست... شاه مي خواهد ثابت کند که نوکري او تحکيم شده و ملت نبايد گمان کند او از پشتيباني اجانب برخوردار نيست ولي ملت با تظاهرات عمومي و تعطيل سرتاسري ادامنه دار و اظهار تنفر، بار ديگر ثابت کرد که او را نمي خواهد و از او و خاندانش بيزار است و اين رفراندوم طبيعي در حقيقت خلع او از سلطنت غاصبانه جابرانه است.(6)

 

برکت هاي قيام

 

شاه با کشتار مردم تلاش کرد تا به معترضين و مخالفان بگويد کساني که با اساس سلطنت سروکار دارند ، پاسخي جز سرکوب و استفاده از زور ندارند ، ولي آماده است براي برخي افراد و جريان ها که مرز انتقاد از خرابکاري را تشخيص مي دهند ، ادامه حضور در عرصه سياسي را تحمل کند.

شاه و آمريکا غافل از اين مهم بودند که انقلاب اسلامي طي سال هاي گذشته ، اقدام به ايجاد زير بناي مناسب براي انجام فعاليت هاي سياسي ، فرهنگي نموده است.

اين واقعه عظيم و حمايت گروههاي مختلف مردمي در تهران و برخي شهرها، در ابراز همدردي با آن، نفوذ و محبوبيت حضرت امام را دوچندان کرد .

به دنبال قيام قم ، مدارس عالي و دانشگاه هاي کشور با اعتصاب و تظاهرات دامنه اعتراضات را گسترش داده و مطبوعات جهان نيز به انعکاس آن پرداختند.

 در واقع اين حوادث ، بيش از همه باعث کنار رفتن پرده هاي فريب و نيرنگ شد ، به گونه اي که از اين پس شعار اصلي و تکيه کلام مردم " مرگ بر شاه " بود.  

پوشالي بودن تبليغات حکومت شاهنشاهي براي ملت برملا گرديد و ثابت شد که تا چه اندازه از حرکت هاي مذهبي هراس به دل دارند. نکته مهم ديگر اين که جايگاه امام امت (ره) به عنوان رهبر و سکاندار اين نهضت در مبارزه با رژيم طاغوت ، تثبيت شد. امام در اين باره مي فرمايند: کشتار بيرحمانه قم، ايران را به هيجان آورد و تبريز عزيز را به قيام همگاني مردانه در قبال ظلم و بيدادگري نشاند و کشتار دسته جمعي تبريز ملت غيور ايران را چنان تکان داد که در آستانه انفجار است. انفجاري که دست اجانب را به خواست خداي متعال براي هميشه قطع کند. انفجاري که انتقام مظلومان را از شاه بگيرد و دودمان سياه روي پهلوي را براي هميشه از تاريخ ايران محو کند واين ننگ را از صفحه روزگار بزدايد." (7)

اين نوشتار را با سخناني از مقام معظم رهبري حضرت آية اللّه العظمي خامنه اي خاتمه مي دهيم:
 " در ماجراي نوزدهم ديماه و حوادثي که به مناسبت برگزاري چهلم ها به صورت پي در پي بوجود آمد  نکته اساسي اين است که مردم متدين آماده فداکاري بر دستگاهي که از لحاظ قدرت مادي هيچ کم و کسر نداشت طوري پيروز شدند که هم آن دستگاه گيج ماند، هم همه محاسبه گران سياسي مبهوت ماندند يعني مثل توفاني نظامي را که مردم متدين و فداکار با آن مقابل شدند، در نورديد. " (8)

 

پي نوشت ها:

1. روزنامه جمهوري اسلامي، 18 دي 1369، شماره 3366

2. انقلاب اسلامي چرايي و چگونگي رخداد آن، ص 91- 90

3. خاطرات رجبعلي طاهري، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، ص 102

4. تاريخ سياسي معاصر ايران، ج 2 و ص 410 ؛ انقلاب اسلامي چرايي و چگونگي...، ص 91

5. صحيفه نور، چاپ جديد، ج1، ص 440- 439

6. صحيفه نور ، ج1، ص 450 و نيز تبيان، دفتر بيستم، ص 509

7. تبيان، دفتر بيستم ، ص 499

8. حديث ولايت، ج 6، ص 153



:: برچسب‌ها: قیام 19 دی 1356 مردم قم,
نویسنده : حمید داودی راد
تاریخ : دو شنبه 27 آذر 1391

20 صفر اربعین امام حسین (ع)


اربعین امام حسین(ع) 

20 صفر اربعین حسینی

روز 20 صفر ـ یعنی اربعین ـ زمانی است که حرم امام حسین(ع) یعنی کاروان اسرا، از شام به مدینه بازگشتند و روزی است که جابر بن عبدالله انصاری، صحابی رسول خدا(ص)، از مدینه به کربلا رسید تا به

زیارت قبر امام حسین(ع) بشتابد و او نخستین کسی است که قبر آن حضرت را زیارت کرد.

در این روز، زیارت امام حسین(ع) مستحب است و این زیارت، همانا خواندن زیارت اربعین است. 

شیخ طوسی سپس متن زیارت اربعین را با سند به نقل از حضرت صادق(ع) آورده است: السلام علی ولی الله و حبیبه، السلام علی خلیل الله و نجیبه، السلام علی صفی الله و ابن صفیه... 

این مطلبی است که شیخ طوسی، عالم فرهیخته و معتبر و معقول شیعه در قرن پنجم درباره اربعین آورده است. طبعا براساس اعتباری که این روز میان شیعیان داشته است، از همان آغاز که تاریخش معلوم نیست، شیعیان به حرمت آن، زیارت اربعین می‌خوانده‌اند و اگر می‌توانسته‌اند مانند جابر بر مزار امام حسین(ع) گرد آمده و آن امام را زیارت می‌کردند. این سنت تا به امروز در عراق با قوت برپاست و شاهدیم که هزاران شیعه ایرانی و غیر ایرانی در این روز بر سر مزار امام حسین(ع) جمع می‌شوند

 

اعتبار اربعین امام حسین(ع) از گذشته میان شیعیان و در تقویم تاریخی وفاداران به امام حسین(ع) شناخته شده بوده است. کتاب «مصباح المتهجد» شیخ طوسی که حاصل گزینش دقیق و انتخاب معقول شیخ طوسی است از روایات فراوان درباره تقویم مورد نظر شیعه درباره ایام سوگ و شادی و دعا و روزه و عباردت است، ذیل ماه «صفر» می‌نویسد: نخستین روز این ماه (از سال 121)، روز کشته شدن زید بن علی بن الحسین است.



:: موضوعات مرتبط: مذهبی، ،
:: برچسب‌ها: بیت صفر اربعین حسینی , اربعین امام حسین , حمید داودی راد,
نویسنده : حمید داودی راد
تاریخ : دو شنبه 27 آذر 1391

7 صفر ولادت امام موسی کاظم (ع)

 ولادت امام موسی کاظم (ع)

به نظر مي رسد که روستاي ابواء واقع در بين مکه و مدينه بيش از ساير اماکن قافله هاي حجاج اهل بيت را به سوي خود جلب مي کرد زيرا آرامگاه مادر پيامبر آمنه دختر وهب در آنجا قرار داشته است . 
در راه بازگشت از حج بيت الله الحرام (بحارالانوار، ج 48، ص 4، المحاسن، ج 2، ص 418) قافله امام ابو عبدالله الصادق (ع) در اين روستا توقف کرد . آن روز بنابر مشهورترين روايات 7 صفر سال 128 هـ .ق بود که امام براي ميهمانانش سفره غذا گسترده بود که پيکي از جانب زنانش به سوي او آمد تا مژده ولادت خجسته فرزندش را به وي برساند . 
در روايتي که از منهال قصاب نقل کرده اند آمده است :
«به قصد مدينه از مکه بيرون شدم و همين که به ابواء رسيدم شنيدم که امام صادق (ع) صاحب فرزند شده است . من زودتر از آن حضرت به مدينه وارد شدم و ايشان يک روز پس از من به مدينه رسيد . ايشان (به خاطر ولادت نوزاد) سه روز به مردم طعام داد و من نيز يکي از کساني بودم که بر سفره طعام امام حاضر مي شدم و چنان غذا مي خوردم که تا روز بعد نيازي به غذا نداشتم و روز بعد باز بر سفره او حاضر مي شدم . من سه روز از طعام آن حضرت خوردم و تا فردا هيچ غذايي نمي خوردم». 
در حديثي از ابو بصير آمده است :‌
«در سالي که فرزند ابو عبدالله (ع) امام موسي زاده شد من با آن حضرت همراه بودم . در ابواء فرود آمديم . ابو عبدالله براي ما و اصحابش سفره غذا گسترده بود ، بسيار و نيکو . در همام حال که ما مشغول خوردن بوديم پيک «حميده» نزد آن حضرت آمد و گفت : حميده مي گويد : اثر وضع حمل در من ظاهر شده است و خود مرا فرمودي که از اين امر آگاهت کنم که اين فرزند همچون فرزندان ديگر نيست . 
پس ابو عبدالله (ع) شادمان و خوشحال برخاست و ديري نپاييد که به نزد ما برگشت در حاليکه آستينهاي خود را بالا زده بود و لبخندي بر لب داشت .
ما گفتيم : خداوند همواره لبت را خندان و ديده ات را روشن گرداند! حال حميده چگونه شد ؟ فرمود : خداوند پسري به من بخشيد که بهترين مخلوق اوست و حميده درباره او خبري به من داد که من از وي بدان داناتر بودم . گفتم : فدايت شوم حميده درباره او به شما چه خبري داد ؟ فرمود : حميده خبر داد که چون نوزاد به دنيا آمد دستانش را بر زمين نهاد و سرش را رو به آسمان گرفت . من نيز بدو گفتم که اين علامت رسول خدا و علامت امامت است . 
سپس پرسيدم : فدايت شوم چگونه اين علامت امام است؟


فرمود : شبي که نطفه جدم در آن بسته شد کسي پيش جد پدرم که خوابيده بود آمد و کاسه اي براي او آورد . در آن کاسه شربتي روان تر از آب سپيدتر از شير نرم تر از شيره و شيرين از شهد و سردتر از يخ بود . پس آن را به وي نوشانيد و بدو گفت که آميزش کند . او نيز شادمان و خوشحال برخاست و آميزش کرد و نطفه جدم بسته شد و در شبي که نطفه پدرم در آن به هم رسيد کسي نزد جدم در آمد و او را نوشانيد همچنان که جد پدرم را نوشانيده بود و سپس وي را دستور آميزش داد و او خوشحال و شادمان برخاست و نطفه پدرم بسته شد . 
شبي که نطفه من درآن به وجود آمد کسي نزد پدرم درآمد و او را نوشانيد و بدو دستور آميزش داد چنان که به ديگران دستور داده بود . 
پدرم خوشحال و شادمان برخاست و نطفه من در آن شب بسته شد . 
شبي که نطفه اين پسرم (امام موسي (ع)) پديد آمد کسي نزد من بيامد همچنان که نزد جد پدرم و جد خودم در آمده بود و مرا نوشانيد چنان که آنان را نوشانيده بود . من خوشحال و شادمان با آگاهي از آنچه خداوند به من ارزاني فرموده بود برخاستم و نطفه اين نوزاد بسته شد . پس بدو تمسک کنيد که به خدا او پس از من صاحب الامر شماست».( بحارالانوار، ج 48، ص 2) 
همين که امام به مدينه بازگشت سه روز به مردم طعام داد و مردم خبر ولادت اين نوزاد فرخنده را به يکديگر نويد دادند .

پدر و مادر امام کاظم 
پدرش : پيشواي هدايت ابو عبدالله جعفر بن محمد (ع) ملقب به صادق بود . 
مادرش : حميده بربريه که شايد از مردم اندلس و يا از مردم مغرب بوده است . لقب اين زن بزگوار «حميده مصفاه» بود . 
حميده يکي از زنان با فضيلت به شمار مي آمد زيرا به کار مهم نشر رسالت همت مي گماشت و در اين راه برخي از احاديث همسر بزرگوارش را نيز روايت مي کرد . 
از ابن سنان از سابق بن وليد از معلي بن خنيس روايت شده است که ابوعبدالله (ع) فرمود : 
«حميده مثل شمش طلا از هر آلودگي و چرکي پيراسته است . فرشتگان پيوسته او را پاسباني مي کردند تا به من رسيد و اين کرامتي از خداوند بود در حق من و حجت پس از من». ( بحارالانوار، ج 48، ص 6 به نقل از کافي، ج 1، ص 477)



:: موضوعات مرتبط: آشنایی با مسجد، تاریخچه مسجد، شهدای مسجد، ،
:: برچسب‌ها: ولادت امام موسی کاظم علیه سلام , امام موسی کاظم, 7 صفر,
نویسنده : حمید داودی راد
تاریخ : دو شنبه 27 آذر 1391

برگزاری نماز ظهر عاشورا

 

 

برگزاری نماز ظهر عاشورا

به امامت حجة الاسلام والمسلمین شیخ حمید شیوایی

دهم محرم 1434 هجری قمری

91/9/5

 

تبلیغات مسجد حجت ابن الحسن(عج)

 

 



:: موضوعات مرتبط: تاریخچه مسجد، مذهبی، دین و اندیشه، خداشناسی ، ،
:: برچسب‌ها: برگزاری نماز ظهر عاشورا, تبلیغات مسجد حجت ابن الحسن(عج), دهم محرم 1434 هجری قمری, 5/9/91, به امامت حجة الاسلام والمسلمین شیخ حمید شیوایی, حمید داودی راد,
نویسنده : حمید داودی راد
تاریخ : سه شنبه 14 آذر 1391